سوئیس

مالدیو
هنگ کنگ
جزایر فارو
جزیره ایسلند
نیوزیلند
مجمع جزایر کومور
سائو تام

تعریف آداب و معاشرت و تعادل و بی تعادلی
آداب : یعنی قوانین معاشرت :یعنی رفتار و عملکرد
تعادل یعنی :سلامتی کامل بی تعادلی : یعنی بیماری
هر آداب و معاشرت بستگی به محیط خواست دارد یعنی هر جایی قوانین خود را دارد به عنوان مثال برای گرفتن گواهینامه رانندگی باید تمام قوانین آن را یاد بگیرید و طبق آن قوانین رفتار کنید تا موفق به دریافت آن شوید آداب معاشرت در هستی هم قوانین مخصوص خود را دارد جا دارد در اینجا از دو مثلث متساوی الاضلاع سخن بگویم یا اینکه تمامی ابهامات روشن شود
- ۱ مثلث دانایی ۲ مثلث جهالت
آداب معاشرت نحوه عملکردن است به قوانین نه اینکه فقط آن را یاد بگیریم بلکه باید عمل کنیم انسان وارد این جهان شده است تا آموزش ببیند و خدمت به هم نوع خود کند در مورد مسائل نه باید تنفر داشته باشید و نه علاقه بلکه باید در حد تعادل و معمول باشد شاید در این جا سوالی پیش آید که بگوییم که چی ؟
قبل از جواب دادن میخواهم در مورد همین جمله کی چی ؟صحبت کنم یک جمله کلیدی است که باعث میشود انسان به تفکر بپردازد به نوعی این سوال دلیل و علت را می پرسد زمانی به این سوال جواب درست می دهیم که هدف داشته باشیم داشتن هدف یکی از مهمترین مسائل انسانها است انسانهایی که هدف دارند معمولا امیدوار هستند و تلاش بیشتری دارند و از سد سختی ها عبور می کنند
اما انسانهای بی هدف نا امید هستند و هیچگونه جنب وجوشی ندارند و روبه نابودی می روند سوال که چی ؟ باعث تفکر کردن شخص می شود اگر افکار منفی باشد باعث تخریب و اگر افکار مثبت باشد باعث پیشرفت میشود سوالی است که می تواند تغییر به وجود آورد دو مسئله در این حین وجود دارد یکی واقعیت و دیگری حقیقت به راستی آیا این دو فرقی با هم دارند از نظر من بله واقعیت یعنی چیزی که به
وجود می آید و حقیقت یعنی چیزی که بوده و هست و خواهد بود خوب بهتر است برگردیم به موضوع دو مثلث از اسم آن معلوم است که دارای اضلاع می باشد و هر کدام از این اضلاع دارای زیر مجموعه های خاص خود می باشند که با ترکیب یکدیگر باعث به وجود آمدن آن می شود اول در مورد مثلث جهالت با همدیگر سخن بگوییم نیروی که اکثر انسانها به صورت ناخواسته گرفتار آن می شوند و به سمت نابودی
می روند و تا زمانی که نتوانند آن را شناسایی کنند نمی توانند او را از بین ببرند اولین ضلع آن ترس است که این نیرو قدرت تفکر کردن را از انسانها می گیرد و یک نیروی عظیم دافعه دارد و بدترین تخریبی را که به وجود ما آورد دروغ گویی است نیروی دافعه یعنی دور کردن شخص از هر چیزی دومین ضلع آن منیت است که نیروی آموزش دیدن را از انسانها می گیرد و یک نیروی عظیم جاذبه دارد و همه چیز را به سمت
خود جذب می کند که بدترین تخریب آن خشم و عصبانیت است سومین ضلع آن نا امیدی می باشد که نیروی تجربه کردن را از انسانها می گیرد و یک نیروی عظیم سکون دارد یعنی در حالت ساکن بودن که بدترین تخریب آن سستی و گوشه گیری و بدبینی است حال ممکن است که از خود سوال کنیم که کنیت چگونه به وجود می آید ؟وقتی که انسان جایگاه خود را بالاتر از حد معمول ببیند دچار منیت می شود
وقتی علمی ندارد و بخواهد خود را برتر ببیند زمینه به وجود آمدن منیت را فراهم کرده است نباید خود را با دیگران غیاس کرد یعنی همان مقایسه کردن که با این کار جایگاه او در هستی گم می شود و تخریبهای جبران نا پذیری برایش به وجود می آید یک مثال :شخصی که مدرک تحصیلی پایینی دارد و شغل آن کارگری می باشد توقع داشته باشد که احترام و ادبی را که برای یک دکتر می گذارند برای او
هم بگذارند و وقتی این حالت صورت نمی گیرد باعث به وجود آمدن تنفر می گرددو خود را از دیگران جدا می کند و دچار خشم و حسادت و کینه و ریا می شود نا امیدی یکی ازحس های منفی می باشد که باعث تخریب موتورها و محرکه های درونی ما می شود و آنها را خاموش می کند مثل حس به زندگی یا حس تلاش یا حس امید و یا حس آرزو گفتم حس بهتر است کمی درباره این نیروی عظیم صحبت کنیم
حس زمانی فعال می شود که هدف مشخص شده باشد انتقال اطلاعات از طریق حس به عقل منتقل می گرددحس تابع انرژی است که باید تامین شود حس را باید به اندازه ظرفیت فعال کرد حس باید تحت فرمان عقل باشد که با دانایی این اتفاق می افتد زمان بندی مناسب برای حس و انرژی که بصورت یکجا تخلیه نشوند امری مهم است که باید در آن دقت لازم را داشته باشیم همه چیز طبق خواست و فرمان
انجام می شود ما دو نوع حس داریم یک حس ظاهر و دیگری حس باطن یا درون است حس ظاهر عبارتند از حس شنوایی و حس چشایی و حس بویایی و حس لامسه و حس بینایی
حس درون یا باطن که به نوعی مثل حس ظاهر است ولی به طریق دیگری عمل می کنند حس ظاهر با جسم در ارتباط است ولی حس درون بدون جسم عمل می کند
|